English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (421 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
date of grace U مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
clearing a bill U محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
date on which a bill falls due U موعد پرداخت برات یا سفته
bill time draft U برات و سفته قابل پرداخت درتاریخ معین در اینده
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
retour sans protet U اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
paper U سفته برات
papers U سفته برات
drafted U برات سفته
papered U سفته برات
papering U سفته برات
draft U برات سفته
drafts U برات سفته
short bills U سفته یا برات کوتاه مدت
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
the bill is overdraw U سر رسید برات منقضی شده است
endorsee U کسی که برات یا هر سنددیگری از قبیل چک و سفته در وجه او فهر نویسی و به او تسلیم میشود
qualified indorsement U فهرنویسی برات یا سفته با ذکرمطلبی که مسئوولیت فهرنویس را نسبت به ان چه قانون مقرر داشته است محدودتر یا وسیعتر کند
bill payable U برات قابل پرداخت
the bill will mature to morrow U سر رسید پرداخت ان قبض فردا است
payment against a draft U پیش پرداخت در مقابل برات
when will that bill fall due ? U سررسید پرداخت ان برات کی است
bills payable برات های پرداخت کردنی
deferred liability U بدهیی که درسر رسید پرداخت نشده است
the bill of has come to mature U وعده پرداخت برات رسیده است
foreign bill U برات قابل پرداخت در خارج ازکشور
the bill has come to maturity U وعده پرداخت برات رسیده است
the bill has come to maturity U موعد پرداخت برات منقضی شده است
visiting correspondent U نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
speculative demand for money U تقاضای سفته بازی برای پول
sight bill U حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
presentment U ارائه برات از دارنده ان به محال علیه جهت قبولی نویسی یا محیل جهت پرداخت
speculative demand for money U تقاضا برای پول بمنظور انگیزه سفته بازی
to pay against receipt U در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
fishable U مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
game fish U ماهی مجاز برای صیادی
center of gravity limits U محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
keepers U ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
keeper U ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
piggybacks U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggyback U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
drawer U محال علیه برات برات کش
drawers U محال علیه برات برات کش
intermediate contingency U قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
privacy act of قانونی که در کنگره آمریکا برای منظم کردن ذخیره داده در پایگاه های داده آژانس فدرالی به تصویب رسید
caught short <idiom> U پول کافی برای پرداخت نداشتن
point of sale U محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
cash on the barrelhead <idiom> U پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
legit U نمایش مجاز تاتر مجاز
jacklight U ماهیگیری غیرمجاز در شب بکمک نورافکن نورافکن برای شکار غیر مجاز در شب
promotion money U دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
You will have to pay duty on this. شما برای این باید گمرکی پرداخت کنید.
wharfage U وجهی که برای استفاده ازبارانداز پرداخت میشود حق باراندازی
moonlight fliting U گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
an insolvent estate U دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
toll traverse U وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
appearance money U پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
lease U نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت
leases U نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت
licence U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
debt finance U افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
acrylic lacquer لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
STT U نشانه تامین اتصال امن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت برای اینترنت میدهد
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
bank paper U سفته
promissory notes U سفته
promissory note U سفته
drafted U سفته
drafts U سفته
draft U سفته
demand note U سفته
bill of exgchange U سفته
secure transaction technology U سیستم ساخت ماکروسافت برای ایجار اتصال ایمن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت کالاها روی اینترنت میدهد
speculation U سفته بازی
stock jobbery U سفته بازی
speculator U سفته باز
gamblers U سفته باز
accommodation bill U سفته دوستانه
gambler U سفته باز
speculators U سفته باز
stock jobbing U سفته بازی
stock jobber U سفته باز
direct debit U سفته-وجهالزمان
agiotage U سفته بازی
speculation U سفته بای
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
bull U سفته باز بورس
gamble U سفته بازی کردن
time bill U سفته مدت دار
kites U سفته بازی کردن
gambled U سفته بازی کردن
gambles U سفته بازی کردن
single name paper U سفته دارای یک امضاء
speculative motive U انگیزه سفته بازی
to fly a kite U سفته بازی کردن
bulls U سفته باز بورس
kite U سفته بازی کردن
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
speculate U احتکارکردن سفته بازی کردن
speculating U احتکارکردن سفته بازی کردن
speculates U احتکارکردن سفته بازی کردن
bank paper U چک تضمین شده سفته بانکی
speculated U احتکارکردن سفته بازی کردن
pay as you go principle U اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
warehousing system U روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
speculate U معاملات قماری یا سفته بازی کردن
speculating U معاملات قماری یا سفته بازی کردن
speculated U معاملات قماری یا سفته بازی کردن
speculates U معاملات قماری یا سفته بازی کردن
option dealing U سفته بازی روی ترقی سهام
authorized level of organization U سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
maturity U سر رسید
receipt statement U رسید
when it came to a push U رسید
quittance U رسید
due date U سر رسید
receipt U رسید
receipts U رسید
binder U رسید بیعانه
vouchers U قبض رسید
receipt U قبض رسید
dock warrant U رسید لنگرگاه
dock receipt U رسید لنگرگاه
matured U سر رسید شده
voucher U قبض رسید
scrip U رسید موقتی
binders U رسید بیعانه
hand receipt U رسید دستی
official receipt U رسید رسمی
warehouse receipt U رسید انبار
to a receipt U رسید گرفتن
chitty U یادداشت-رسید
receipts U قبض رسید
the post has come U پست رسید
What time do we arrive? U کی خواهیم رسید؟
summer is in U تابستان رسید
to fall due U سر رسید شدن
It came home to me. U به نظرم رسید.
certificate of receipt U گواهی رسید
It crossed my mind. U به نظرم رسید.
quittance U رسید مفاصا
It crossed my mind. U به فکرم رسید.
It occurred to me. U به فکرم رسید.
It came home to me. U به فکرم رسید.
It occurred to me. U به نظرم رسید.
world came that U خبر رسید که
it crossed my mind U بنظرم رسید
It's over. U به پایان رسید.
debit note U رسید بدهکار
kites U فرد درنده خو به وسیله سفته بازی پول واعتبار به دست اوردن
kite U فرد درنده خو به وسیله سفته بازی پول واعتبار به دست اوردن
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
At this point of the conversation. U صحبت که به اینجا رسید
appropriation receipt U رسیدسپرده رسید اعتبار
At that point [stage] , ... U وقتی که موقعش رسید...
air mail receipt U رسید پست هوایی
i am through with my work U کارم به پایان رسید
clean receipt U رسید بی قید و شرط
he thought out a plan U فکری بنظرش رسید
he was overtake by a storm U طوفانی باودر رسید
data fright receipt U رسید اماری حمل
the hour has struck U موقع بحران رسید
i am in receipt of your letter U نامه شما به من رسید
acknowledgement U اعلام وصول رسید
acknowledgements U اعلام وصول رسید
receipt U رسید پیام دریافت شد
mate's receipt U رسید معاون ناخدا
point of intersection U نقطه بهم رسید
We just received word that . . . U هم اکنون اطلاع رسید که …
data freight receipt U رسید اماری حمل
railway receipt U رسید راه اهن
dock warrant U رسید انبار بارانداز
He was sick to death . He was fed up to the back teeth . U جانش به لب آمد ( رسید )
mate's receipt U رسید کاپیتان کشتی
receipts U رسید پیام دریافت شد
acknowledgments U اعلام وصول رسید
it was signed by his majesty the shah U به توشیح همایونی رسید
receipt U دریافت رسید دادن
receipts U دریافت رسید دادن
appropriation receipt U رسید سپرده قانونی
it received royal assent U به توشیح ملوکانه رسید
honoring U برات
honors U برات
honour U برات
honoured U برات
bills U برات
honouring U برات
honours U برات
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1دریافت کردم
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com